مدرسه فمینیستی: اولين دادگاه رسيدگي به پرونده ابطال پروانه ي وكالت نسرين ستوده صبح امروز با حضور نسرين ستوده در كانون وكلاي دادگستري برگزار شد. نتيجه نهايي به دادگاه تجديد نظر و زمان ديگري موكول شد.صبح امروز هشتم خرداد ماه، نسرين ستوده با دستبند و همراهي دو سرباز و يك زن پليس از زندان اوين به كانون وكلا آمد تا در دادگاه رسيدگي به ابطال پروانۀ وكالتش شركت كند.در اين دادگاه كه در يكي از اتاق هاي كانون وكلا برگزار شد ؛ خانم كيهاني عضو هيات رئيسه كانون و چند تن از وكلا به عنوان قاضي به بررسي پرونده ابطال و يا عدم ابطال پروانه وكالت نسرين ستوده پرداختند و تصميم به برگذاری دادگاه تجديد نظر و در زماني ديگر گرفته شد.
نسرين ستوده از شهريور سال گذشته در زندان اوين دربند و به يازده سال زندان محكوم شده است . چندي پيش مراجع قضايي خواستار تعليق پروانه وكالت اين وكيل شدند اما كانون مدافعان با وارد شدن به اين حوزه مسئوليت رسيدگي به اين پرونده را برعهده گرفته است .
به گفته وكلای حاضر در پشت درهاي بسته دادگاه ، اين عمل كانون وكلای دادگستری به منزلۀ دفاع از حقوق صنفی وكلاست و اميدوارند كانون وكلا در اين زمان حساس تاريخي تصميمی مبنی بر دفاع از حقوق صنفی وكلا بگيرد.
هر چند اين وكيل هم در دادگاه و هم در نامه ای كه به همسرش نوشته ؛تاكيد كرده چه بي پروانه و چه با پروانه وكالت به احكام صادر شدۀ موكلانش معترض است:" تا زماني كه اين احكام غير عادلانه به حيات خود ادامه ميدهد و تا زماني كه دادگاه انقلاب به صدور احكام اعجاب انگيز خويش ادامه ميدهد. من بيپروانۀ وكالت يا با پروانه، به اين احكام معترضم.اعتراض به احكام ناعادلانه نياز به پروانۀ وكالت ندارد. به آنها بگو پروانهام را از من بگيريد، عدالت را نه؟"
او در اين دادگاه با چهره ای خندان و با اعتماد به نفس بالا حضور يافت كه قوت قلب حاضران و فعالان حقوق زنانی شد كه برای ديدن نسرين ستوده به كانون وكلای دادگستري آمده بودند.
رضای عزيزم !
ميگويند زندان است و دلتنگيهايش، ميخواهم برايت بگويم زندان است و غافلگيريهايش. نميتواني تصور كني نسل جديد چه فضای جديدی را در زندان ايجاد كرده است؟ همان فضای غافلگير كنندهای كه در بيرون است، در رگهاي زندان جريان دارد و اين، حيات جديدی را به جامعه و زندان ميبخشد! اين زندگي گاه شاد است و سرحال، گاه آرام و سر به زير گاه نظارهگر و تحليلگر، اما در همه حال متحمل و اهل مدارا، و تحمل همان است كه آنها را به هدف ميرساند. زيرا تو خودت بهتر ميداني كه آنچه ميتواند سنگ را شكاف دهد و سختيها را از جلوی راه بردارد انعطاف و تحمل آب است.
عزيزم !هركس در زندان به آزادی اش فكر ميكند. من هم آزادی ام برايم مهم است. اما مهم تر از آن عدالتي است كه ناديده گرفته ميشود. معلوم است كه رويايم مثل هر زنداني يك مسافرت رفتن با خانواده است يا قدم زدن آزادانه در زير باران بهاری، نگاهي به درخت كوچه يا با بچهها يك عصر را در پارك گذراندن. راستي يادت هست چگونه وقتي عصرها به خانه ميآمدی هر سه با شادماني به استقبالت ميآمديم؟ ما خانواده خوشبختي بوديم ولي برخلاف تهديد بازجويم كه در اولين جلسۀ بازجويي گفت تو و شوهرت را از حيّز انتفاع ساقط ميكنم، هنوز هم خوشبختيم، زيرا نميدانم چرا آقای بازجو نميدانست خوشبختي در دل آدمي وجود دارد. همۀ اينها را دوست دارم. معلوم است كه همۀ اينها برايم مهم است. اما مهمتر از آن صدها سال حبسي است كه براي موكلانم و ديگر آزاديخواهانه به جرم ناكرده صادر شده است تعدادی از آنها و فقط بعضي از آنها موكلم بودهاند و چه پروانۀ وكالت داشته باشم يا نداشته باشم به احكام ناعادلانۀ آنها معترضم.
ميخواهند دادگاهي برپا كنند تا پروانۀ وكالتم را ابطال كنند. البته پروانۀ وكالتي دارم كه سعي كرده بودم ضميمۀشرافتم باشد. اگر روزی پروانۀ وكالت را حكومتي از من بگيرد، شرافتم را كه با هيچ حكمي نميتواند بگيرد. همان مرا بس.
تا زماني كه اين احكام غير عادلانه به حيات خود ادامه ميدهد و تا زماني كه دادگاه انقلاب به صدور احكام اعجاب انگيز خويش ادامه ميدهد، عزيزم، من بيپروانۀ وكالت يا با پروانه، به اين احكام معترضم.اعتراض به احكام ناعادلانه نياز به پروانۀ وكالت ندارد. به آنها بگو پروانهام را از من بگيريد، عدالت را نه؟اوين
بند زنان زنداني سياسي
خرداد90
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر